" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٣١: چشم ما نور خدا بنمایدت

چشم ما نور خدا بنمایدت
دیده ما بین که تا بنمایدت
درصفای جام می ما را نگر
تابه تو مستی ما بنمایدت
گر در این دریا درآئی همچو ما
عین ما روشن ترا بنمایدت
وام کن از نور رویش دیده ای
تا جمال کبریا بنمایدت
گرتو در کنج فنا ساکن شوی
عاقبت گنج بقا بنمایدت
خودنمائی می کنی با عاشقان
در دوئی آن یک کجا بنمایدت
نعمت الله جو که نور روی او
آنچه جوئی حالیا بنمایدت