عشق او آب حیات وآن حیات جان ماست
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
گنج عشق اوکه در عالم نمی گنجد همه
از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست
جان ما باغیر اگر باری حکایت گفته است
تاقیامت نادم است انصاف او بر جان ماست
نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکی است
گرنظر بر آب داری آن همه ارکان ماست
هرکه بینی دست او را بوسه ده از ما به پرس
زانکه او از روی معنی صورت جانان ماست
در سماع عاشقان آن ماه چرخی می زند
خوش بود دور چنین دریاب کاین دوران ماست
هرچه هست از نعمت الله خوش نصیبی یافتند
نعمت الله با همه نعمت که دارد آن ماست