" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٥٩: چشم عالم روشن از نور خداست

چشم عالم روشن از نور خداست
هرکه این را دید نور چشم ماست
در دل آن کس که او گنجیده است
همچو او صاحب دلی دیگر کجاست
حال ما داند در این دریا به ذوق
یار بحری یی که با ما آشناست
درد درد او اگر یابی به نوش
زانکه درد درد او ما را دواست
ذره و خورشید واین وآن همه
در نظر آئینه گیتی نماست
عاشق ار درعشق او کشته شود
حضرت معشوق او را خونبهاست
نعمت الله رند سرمست خوشی است
پادشاه است اونه پنداری گداست