" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٦٢: چشمی که به نور عشق بیناست

چشمی که به نور عشق بیناست
بیناست همیشه از چپ و راست
دیده نگران دیدن اوست
وین طرفه که نور دیده ماست
ما در غم هجر و یار واصل
جان تشنه و دل غریق دریاست
عشق است که در بطون جز او نیست
عقل است که در ظهور پیداست
امروز هر آنکه مست عشق است
فارغ ز خمار دی و فرداست
خورشید جمال او برآمد
از دیده خیال سایه برخاست
دیدیم چنانچه دیدنی بود
داند سخنم هرآنکه داناست
در آینه روی خویش بیند
هر دیده که او به خویش بیناست
ای یار رموز نعمت الله
پنهان چه کنیم چونکه پیداست