درد با همدرد اگر گوئی رواست
درد با بی درد گفتن خود خطاست
دردمندانیم و دردی می خوریم
دردمندی همچو ما دیگر کجاست
درد دردش نوش کن گر عاشقی
زانکه درد درد او ما را دواست
در نظر داریم بحر بیکران
آب روی ما همه از عین ماست
عشق در دور است و ما همراه او
سیر ما بی ابتدا و انتهاست
جمله موجودیم از جود وجود
هرچه موجود است نور کبریاست
هیچ شیی بی نعمت الله هست نیست
هرچه هست و بود و باشد با خداست