" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٧١: عقل اگرچه رئیس این ده ماست

عقل اگرچه رئیس این ده ماست
عشق شاه است واین رئیس گداست
عشق بر تخت دل نشسته به ذوق
این چنین پادشاه و تخت کجاست
جسم و جان هرچه هست آن وی است
ملک ملک و مالک دو سراست
بحر و موج و حباب و جو آبند
لاجرم هرچه باشد آن از ماست
بر سرکوی او کسی بنشست
کو چو ما از سر همه برخاست
آفتاب است و ماه خوانندش
نورچشم است و در نظر پیداست
عشق بالاش در بلام انداخت
خوش بلائی بود کز آن بالا است
هرکه سودای زلف او دارد
سر او همچو دیگ پر سوداست
نعمت الله برای اهل دلان
خانه دل چو جنتی آراست