چشم ما روشن به نورالله ماست
همچو نور روی نورالله کجاست
هست نورالله ما چیزی دگر
پادشاه است او و این و آن گداست
جز وصال او نمی خواهم دگر
غیر عشق او دگر باد هواست
از برای عمر جاویدان او
دایما ورد زبان من دعاست
هرکه بد گوید ورا نیکش مباد
بر صواب است او و دیگر برخطاست
آفتاب از نور رویش روشن است
مه ز عکس روی او هم باضیاست
باشد او سر خلیل الله من
لاجرم سر حلقه هر دو سراست