" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٠٠: نور رویش آفتابی دیگر است

نور رویش آفتابی دیگر است
سایه او ماهتابی دیگر است
زلف او درتاب رفت از دست دل
تاب او را پیچ و تابی دیگر است
گفتمش جان ودل وجانان توئی
گفت آری این جوابی دیگر است
نقش می بندم خیالش را بخواب
خوش بود این خواب خوابی دیگر است
جرعه جام شراب ما بنوش
تا بدانی کاین شرابی دیگر است
ای که می گوئی حجاب من نماند
این نماندن هم حجابی دیگر است
گفته ما را بود ذوقی دگر
قول ما خود از کتابی دیگر است
جام پرآب است نزد ما حباب
جام ما آب و حبابی دیگر است
سید ما تا غلام عشق اوست
در جهان عالی جنابی دیگر است