" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢١: نور روی او به او دیدن خوش است

نور روی او به او دیدن خوش است
گرد او چون دیده گردیدن خوش است
حال عشق از عقل می پرسی مپرس
ذوق عشق از عشق پرسیدن خوش است
کار بیکاری است کار عاشقی
این چنین خوش کار ورزیدن خوش است
گفته مستانه ما خوش بود
رو تو خوش بشنو که بشنیدن خوش است
بگذر از نقش خیال غیر او
روی دل از غیر پیچیدن خوش است
نزد ما سر که فروشی هیچ نیست
می به رند مست بخشیدن خوش است
خوش بود آئینه گیتی نما
نعمت الله را درآن دیدن خوش است