" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٣٩: دم مزن ای دل که این سرنازک است

دم مزن ای دل که این سرنازک است
نازک است این سرو ساتر نازک است
نقطه ای در دایره دوری نمود
دایره در دور و دایر نازک است
چشم ما روشن به نور روی اوست
این چنین منظور و ناظر نازک است
ماه پیدا گشت و پنهان آفتاب
غائبی در عین حاضر نازک است
جام پیدا باده پنهان دور نیست
جام باطن باده ظاهر نازک است
جان ما باشد حباب و آب می
نازکش گفتم که این سر نازک است
نازکانه خاطر سید بجو
زانکه سرمست است وخاطر نازک است