" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٤٢: ما را همه شب شب وصال است

ما را همه شب شب وصال است
ما را همه روز روز حال است
از دولت عشق پادشاهیم
سلطانی عشق بی زوال است
گویا ز خدا خبر ندارد
هردل که اسیر جاه و مال است
بگذر ز جهان و عیش جان جوی
کاسباب جهان همه وبال است
با روی توجام می کشیدن
درمذهب عاشقان حلال است
تا حسن جمال دوست دیدیم
ما را ز وجود خود ملال است
نقصان مطلب ز نعمت الله
چون نیک نظر کنی کمال است