" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٨٩: در نظر آنکه نور چشم من است

در نظر آنکه نور چشم من است
یوسف نازنین و پیرهن است
همه عالم تن است و او جان است
روشن است آفتاب و مه بدن است
چشم مستی نموده کاین عین است
سرمیمی گشوده کاین دهن است
چون یکی در یکی یکی باشد
گربگویم هزار یک سخن است
غیر او نیست ورتو گوئی هست
همه نقش خیال مرد و زن است
دل ما تخت گاه سلطان است
عشق او پادشاه انجمن است
نعمت الله بود زآل حسین
در همه جا چوبوالحسن حسن است