" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٧: در سراپرده جان خانه دلدار من است

در سراپرده جان خانه دلدار من است
گوشه دیده من خلوت آن یارمن است
تاکه از نور جمالش نظرم روشن شد
هرکه راهست نظر عاشق دیدار من است
هرکجا ناله ای از غیب به گوش تو رسد
ذوق آن ناله ز من جو که ز گفتار من است
ساقی مست خرابات جهان شد جانم
شاهد سرخوش من خدمت خمار من است
برو ای عقل که من مستم وتو مخموری
هرکه مخمور بود همچو تو اغیار من است
زاهدی کارمن رند نباشد حاشا
عاشقی کسب من و باده خوری کار من است
لوح محفوظم و گنجینه گنج العرشم
سینه سید من مخزن اسرار من است