" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٠٢: ما را وجود نیست وگر هست جود اوست

ما را وجود نیست وگر هست جود اوست
بود وجود ما به حقیقت وجود اوست
بی نور بود او نبود بود هیچ بود
بودی که هست پرتوی از نور بود اوست
بشنو به ذوق گفته مستان بزم عشق
کاین قول عاشقانه ز گفت و شنود اوست
عود دلم در آتش عشقش روان بسوخت
بوی خوشی که می شنوی بوی عود اوست
گر رند دردمند خورد درد گو منال
کان شربتی نکو است زیان نیست سود اوست
مستیم ولا ابالی و بر دست جام می
در بزم هرچه هست ز انعام جود اوست
این قول سید است که نامش چو بشنوی
واجب شود به تو سخنی کان درود اوست