جان ما بنده محبت اوست
زندگی درحضور خدمت اوست
نور خلوتسرای دیده ما
پرتوی از شعاع طلعت اوست
کشته تیغ عشق او شد دل
دل مسکین رهین منت اوست
میر مستان خلوت عشقیم
این سعادت مرا ز دولت اوست
دور گردید ساقیا جامی
جان ما را بده که نوبت اوست
ما از او غیر او نمی خواهیم
طلب هر کسی به همت اوست
سید ما که نعمت الله است
عاشق رند مست حضرت اوست