در آینه عالم تمثال صفات اوست
از روی مسما بین آن اسم که ذات اوست
سری که ترا گفتم باعقل مگو ای دل
این راز درون ما بیرون ز جهات اوست
دیری است پر از صورت ترسا بچه ای در وی
هر نقش که می بینی معنی منات اوست
این مجلس رندان است ما عاشق سرمستیم
جامی است وجود ما باده زصفات اوست
در دامن درد آویز گرطالب درمانی
زیرا که دل مسکین این درد نجات اوست
گر کشته شوم در عشق از مرگ نیندیشم
خود مرده درد او زنده به حیات اوست
تکبیر فنا گفتن برهر چه سوی الله است
در مذهب این سید آغاز صلات اوست