در خانقهی که شیخ ما اوست
سرحلقه و شیخ هر دو نیکوست
دشمن چه کنیم یار غاریم
از دوست طلب کنیم هم دوست
آئینه روشنی به دست آر
اما می بین که هر دو یکروست
زلفش بگشود و داد بر باد
زان بوی نسیم صبح خوش بوست
خورشید جمال او برآمد
عالم همه نور طلعت اوست
سررشته فقر ما طلب کن
تا دریابی که رشته یکتوست
شاه است چو سید یگانه
هر بنده که او به عشق انجوست