چشم ما روشن به نور روی اوست
هرچه آید در نظر زان رو نکوست
مه شده روشن به نور آفتاب
یار مه رو را از آن داریم دوست
آب رو می جو به عین ما چو ما
زانکه دایم عین ما در جست و جوست
گر هزار آئینه آید در نظر
چشم ما در آینه بر روی اوست
عاشق و معشوق ماهر دو یکی است
تا نپنداری که این رشته دو توست
کهنه گر رفته است نو باز آمده
نیک می بینش که کهنه عین نوست
هرکه بیند نعمت الله در همه
بد نبیند هرچه می بیند نکوست