دیده تا نور جمالش دیده است
درنظر ما را چو نور دیده است
چشم مردم روشن است از نور او
خوش بود چشمی که او را دیده است
ساقی ما مست وجام می به دست
گرد رندان یک بیک گردیده است
بلبل سرمست می نالد به ذوق
تا گلی از گلستانش چیده است
عاشق و معشوق عشق است ای عزیز
هرکه سراز غیر او پیچیده است
درنظر مائیم بحر بیکران
ما به ما این دیده ما دیده است
گفته مستانه سید شنو
این چنین قولی کسی نشنیده است