چشم ما روشن به نور روی اوست
این چنین چشم خوشی بینا نکوست
غیر او دیگر ندیده دیده ام
هرچه آید در نظر چشمم بر اوست
دیده بینا به من بخشید او
لاجرم من دوست می بینم به دوست
من چنین سرمست و با ساقی حریف
زاهد مخمور اگر در گفتگوست
صورتی بیند نه بیند معنیش
عاقل بیچاره درمانده به پوست
غرق دریا آب می جوید مدام
بی خبر از عین ما درجستجوست
نعمت الله خرقه می شوید به می
پاک بازی دائما در شست و شوست