دوای درد دل ای یار درد است
بحمدالله که ما داریم در دست
بیا و دردی دردش به ما ده
که صاف عاشقانش درد درد است
دلی کو کشته عشق است زنده است
کسی کو مرده درد است مرد است
بدادم دین و دل دردش خریدم
چنین سودی بدان مایه که کرده است
مرا مهری است درخاطر که خورشید
به گرد سایه چترش چو گرد است
اگر دردم نمی دانی نظر کن
سرشک سرخ بین و رو که زرد است
کسی داند شفای رنج سید
که جامی از شراب درد خورده است