جانم خیال شد به خیال خیال دوست
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هرکس به آرزوی خیالی است در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست
مهر منیر چیست شعاعی ز روی یار
یاکیست ماه نو چو غلام هلال دوست
تا زنگ غیر ز آینه دل زدوده ام
در آینه ندیده ام الا مثال دوست
مردم ندیده اند دگر سرو راستی
بر جویبار دیده ما چون نهال دوست
ما را کمال نیست به خود ای عزیز ما
داریم ما کمال ولی از کمال دوست
سید تو بار جان منه اندر وثاق دل
کاین خانه جای رخت بود یا مجال دوست