منم آن رند عاشق سرمست
که می عشق می خورم پیوست
در خرابات عشق مست و خراب
دست در دست ساقی سرمست
در دلم عشق ودر سرم سوداست
در نظر یار وجام می بر دست
ساقی مست ورند لایعقل
به یکی جرعه عقل ما برده است
عاشقانه حریف خماریم
فارغ از نیست، ایمنیم از هست
از سر هردوکون خوش برخاست
هر که یک لحظه نزد ما بنشست
میر مستان مجلس عشقیم
سید عاشقان باده پرست