" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٨٥: عشق را خود قرار پیدا نیست

عشق را خود قرار پیدا نیست
دونفس حضرتش به یکجا نیست
همچو دریا مدام در جوش است
این چنین بحر هیچ دریا نیست
عین عشقیم لاجرم شب و روز
صبر و آرام در دل ما نیست
نورچشم است ودر نظر پیداست
دیده ای کان ندید بینا نیست
بیقراری عشق شورانگیر
درغم هست و نیست گویا نیست
عشق را هم ز عشق باید جست
خبر از حال او جز او را نیست
ذوق سید ز نعمت الله جو
وصف او حد گفتن ما نیست