در دل هرکه عشق جانان نیست
مرده دانش که در تنش جان نیست
عاشق زلف و روی معشوقم
التفاتم به کفر وایمان نیست
در خرابات چون من سرمست
هیچ رندی میان رندان نیست
ای که درمان درد می جوئی
خوشتر از درد درد درمان نیست
حالتی دیگر است مستان را
توچه دانی اگر ترا آن نیست
نورچشم است ودر نظر پیداست
روشن است او ببین که پنهان نیست
هرکه کفران نعمت الله کرد
در همه مذهب او مسلمان نیست