" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٩٣: هرکه را عشق نیست آنش نیست

هرکه را عشق نیست آنش نیست
مرده ای می شمر که جانش نیست
لذت از عمر خود کجا یابد
عاقل ار ذوق عاشقانش نیست
غرق دریای عشق او مائیم
لاجرم بحر ما کرانش نیست
ای که پرسی نشان ما از ما
غیر نامی دگر نشانش نیست
درمیان وکنار می جوئی
جز خیالی از آن میانش نیست
جام می را بگیر و نوشش کن
کاین معانی جز آن بیانش نیست
نعمت الله هرکه مایه اوست
سود دارد ولی زیانش نیست