در همه جان جز که هم جان هیچ نیست
تن چه باشد زانکه هم جان هیچ نیست
بگذر از دنیی و عقبی باده نوش
جز می و ساقی رندان هیچ نیست
با سبک روحان نشین ای یار من
زانکه صحبت با گران جان هیچ نیست
نزد مصری شهر بغداد است هیچ
کوبنان چبود که کرمان هیچ نیست
غیر او هیچ است اگر گوئی که هست
هرچه باشد غیر او آن هیچ نیست
ظاهر و باطن همه عین وی است
غیر او پیدا و پنهان هیچ نیست
با وجود سید هر دو سرا
بی نوا چبود که سلطان هیچ نیست