" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٠٢: هر دل که به عشق مبتلا نیست

هر دل که به عشق مبتلا نیست
هستش مشمر که گوئیا نیست
ما دردی درد نوش کردیم
دل را به از این دگر دوا نیست
رندیم مدام و جان رندان
از ساقی و جام می جدا نیست
مستیم و خراب در خرابات
ما را جائی دگر هوا نیست
در بحر محیط عشق غرقیم
جز ما خبرش ز حال ما نیست
هر نقش که در خیالت آید
نیکش بنگر که بی خدا نیست
مستیم وحریف نعمت الله
حیف است که ذوق او ترا نیست