" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٠٦: در حقیقت عشق را خود نام نیست

در حقیقت عشق را خود نام نیست
می که می نوشد چوآنجا جام نیست
کی بیابد نیک نامی در جهان
هرکه او در عاشقی بدنام نیست
مرغ دل سیمرغ قاف معرفت
جز سر زلف بتانش دام نیست
سوختگان دانند وایشان گفته اند
پخته داند کاین سخن با خام نیست
صبحدم می گفت سرمستی به من
بامدادم عاشقان را شام نیست
در خرابات مغان مستان بسی است
همچو من مستی در این ایام نیست
نعمت الله جام می بخشد مدام
خوشتر از انعام او انعام نیست