دل سرمست ما ز جان بگذشت
آن معانی از این بیان بگذشت
در خرابات عشق می گردید
لامکان یافت و زمکان بگذشت
دنیی وآخرت بهم برزد
جان چه باشد که از جهان بگذشت
از وجود و عدم سخن نکند
هرکه از نام و از نشان بگذشت
میل جنت دگر نخواهد کرد
هرکه بر کوی عاشقان بگذشت
نور رویش به چشم ما بنمود
دیده از بحر بی کران بگذشت
سید ما گذشت از عالم
بنده با حضرتش روان بگذشت