" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٢١: گرد خاک ما روان بر باد رفت

گرد خاک ما روان بر باد رفت
بنده زین گرد وغبار آزاد رفت
جان ما هرگز غم دنیا نخورد
لاجرم او از جهان دلشاد رفت
عاشق سرمست آمد سوی ما
عاقل مخمور بی بنیاد رفت
یوسف مصری خوشی با مصر شد
یار بغدادی سوی بغداد رفت
یاد می کردن بهشت جاودان
روی او دیدم بهشت از یاد رفت
داد باشد هرچه او بخشد به ما
تا نپنداری به ما بیداد رفت
گر دمی بی سید خود بوده ایم
حسرتی داریم کان بر باد رفت