عشق دلبر در دل ما جا گرفت
خانه خالی دید از آن مأوا گرفت
عاشق و مستیم در کوی مغان
عاقلان را کی بود بر ما گرفت
هرکسی دستی و دامانی دگر
دست ما دامان بی همتا گرفت
مبتلائیم و بلا جوئیم ما
از بلا این کار ما بالا گرفت
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
لاجرم گرد جهان دریا گرفت
عقل اگر ره را غلط کرد و برفت
کی کند بینا به نابینا گرفت
سید ما از همه عالم برید
درگه یکتای بی همتا گرفت