" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٤٧: در کوی خرابات نشستم به سلامت

در کوی خرابات نشستم به سلامت
سرحلقه رندانم و فارغ ز ملامت
خوش خانه امنی است بیائید و ببینید
مستان همه خوش ایمن ویاران به سلامت
زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت
نه یک دو سه روزی، نروم تا به قیامت
شخصی که از این مجلس ما روی بتابد
جاوید ندیمش نبود غیر ندامت
گر زاهد مخمور مرا قدر نداند
بسیار عزیزم بر رندان به کرامت
هر ذره که بینی به تو خورشید نماید
روشن بتوان دید نظر کن به تمامت
خوش جام حبابی است که پر آب حیات است
می نوش و غنیمت شمر این عیش مدامت
اعیان همه چون صورت اسمای الهند
نامی طلب ای خواجه که نامی است به نامت
گر بنده سید شوی و یار حریفان
سلطان جهان یار شود بلکه غلامت