" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٥٩: عشق او با جان من پیوسته باد

عشق او با جان من پیوسته باد
دولت عشقش مرا پیوسته باد
عقل اگر منعم کند از عشق او
خاطرش چون خاطر من خسته باد
همدم من باد جام می مدام
با لب ساقی لبم پیوسته باد
خلوت عشق است و رندان در حضور
در به غیر عاشقان بربسته باد
ساقی سرمست بشکست توبه ام
پشت توبه دایما بشکسته باد
مرغ جان من ز دست عقل رست
هرکه در دام است یارب رسته باد
در خرابات مغان بنشسته ام
سیدم دایم چنین بنشسته باد