" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٦٦: هر که برخاک راه او افتاد

هر که برخاک راه او افتاد
بد مگویش که او نکو افتاد
به هوائی که خاک او گردد
رند سرمست کو به کو افتاد
بت من پرده را ز رو برداشت
بنده سجده کنان به روافتاد
عشق مستانه در خروش آمد
عقل مسکین به گفت و گو افتاد
آفتاب جمال او بنمود
مه هلالی شد و دو تو افتاد
هر که چون ما فتاد در دریا
غرقه گردید و سو به سو افتاد
نعمت الله فتاد مست و خراب
نظری کن ببین که چو افتاد