آب چشم ما بروی ما فتاد
سوبسو گشت او ولی دریا فتاد
روی ما خوش بود خوش تر شد از آن
آب رو داریم بر رو تا فتاد
آب دیده اشک مردم زاده بود
خوش روان گردید در دریا فتاد
چیست عالم شبنمی از بحر ما
میل مأوا کرد با مأوا فتاد
عاقلی نقش خیالی بسته بود
عشق آمد کار او در پا فتاد
هر که افتاد او ز چشم عارفی
دل به او کم ده که از دلها فتاد
نعمت الله در خرابات مغان
مجلسی رندانه دید آنجا فتاد