" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٠٧: یاری که خیال دوست دارد

یاری که خیال دوست دارد
عمری به خیال می گذارد
عالم چه بود به نزد عارف
نقشی که خیال می نگارد
هر دم نقشی برد ز عالم
در دم نقشی دگر برآرد
در آینه چون کند نگاهی
لطفش جانی به او سپارد
مائیم و دلی شکسته چون دوست
پیوسته شکسته دوست دارد
بحری است که آب رحمت او
بر ما شب و روز نیک بارد
چون اصل عدد یکی است سید
آن یک به هزار می شمارد