" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٠٩: گر ز چین سنبل زلفش صبا بوئی برد

گر ز چین سنبل زلفش صبا بوئی برد
نافه مشک ختن گیرد بهر سوئی برد
دل بدست باد خواهم داد، هر چه باد باد
لیکن آن بادی که از خاک درش بوئی برد
خاک آن بادم که ما را در هوای عشق او
ذره ذره گرد گرداند بهر کوئی برد
گر نه کفر زلف تو بر روی ایمان چیره شد
از چه رو رومی جمالی جور هندوئی برد
در ختن با زلف تو گردم زند مشک ختا
چین زلفت آبروی او یه یک موئی برد
دل ببردی از برم جان می بری خوش می کنی
ای خوشا وقت دل وجانی که خوشخوئی برد
سید ار باری برد در عشق بازی بار تو
زانکه خوش یاری بود کو بار مهروئی برد