" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥١٠: ترک چشم مست او دلها به غارت می برد

ترک چشم مست او دلها به غارت می برد
جان فدای او که جان ما به غارت می برد
ملک دل بگرفت و نقد و نسیه هر کسی که دید
ترک تازی می کند آنها به غارت می برد
گر دل ما می برد شکرانه اش بر جان ماست
دل رها کریم و جان هم، تا به غارت می برد
بر سر بازار اگر شخصی دکانی می نهد
دکه ویران می کند کالا به غارت می برد
عاشقیم و ما به عشق او اسیر افتاده ایم
بنده فرمانیم اگر ما را به غارت می برد
فتنه دور قمر بنگر که چون پیدا شده
آمده تنها و تن ها را به غارت می برد
نعمت الله هر چه دارد در نهان و آشکار
یا به حکمت می ستاند یا به غارت می برد