" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٣٩: چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد
سبک از هر طرفش فتنه روان برخیزد
گر کلاله ز گل چهره براندازی باز
ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد
سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند
نارون از سرپا رقص کنان برخیزد
اثر شمع تجلیت دلی دریابد
کو چو پروانه روان از سرجان برخیزد
عاشقی بر سر کوی تو نشیند که به عشق
عاشقانه ز سر هر دو جهان برخیزد
کشته عشقت اگر بوی تو یابد در خاک
به هوای تو چو گل جامه دران برخیزد
جسم سید که غباری است میان من و تو
خوش بود گر چو غباری ز میان برخیزد