چشم ما نقش خیال او بر آبش می کشد
نور دیده پیش مردم بی حجابش می کشد
ز آفتاب حسن او ذرات عالم روشن است
لاجرم ذرات عالم آفتابش می کشد
خاطر زاهد به جنت گر کشد گو خوش برو
جان ما، جانانه ای مست و خرابش می کشد
چشم ما در خواب اگر بیند خیال روی او
خویشتن را پیش کش حالی به خوابش می کشد
همدم جام مئیم و محرم ساقی مدام
همت عالی ما جام شرابش می کشد
در هوایش آب چشم ما بهر سو رونهاد
دیده تر دامنش دامن در آبش می کشد
نعمت الله درکش خود گر کشد یار خوشی
گو برو با او که در راه صوابش می کشد