" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٢٠: به علی رغم عدو باز زدم جامی چند

به علی رغم عدو باز زدم جامی چند
توبه بشکستم و وارستم ازین خامی چند
منم و رندی و خاصان سراپرده عشق
فارغ از سر زنش عام کالانعامی چند
فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر
می خور و وقت غنیمت شمر ایامی چند
کنج میخانه مرا خلوت خاص است مدام
زاهد و گوشه محراب و دو سه عامی چند
نوبهار است و گل، اروجه میت نیست بیا
برو از پیر خرابات بکن وامی چند
در مغان از لب جام و لب یار ای ساقی
به مراد دل خود یافته ام کامی چند
سید ار راه روی جز ره میخانه مرو
بشنو از من که درین ره زده ام گامی چند