" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٣٢: ساغر می مدام در کارند

ساغر می مدام در کارند
همدم عاشقان می خوارند
می پرستان مدام می نوشند
زاهدان زان خبر نمی دارند
خاکساران کوی میخانه
فارغ از نور و ایمن از نارند
سر زلف بتم پریشان شد
جان و دل در هوای زنارند
منع رندان مکن که سرمستند
پند آنها بده که هشیارند
عاشقان سال ها به سر کردند
تا دمی جام می به دست آرند
جان سید فدای رندان باد
که دل هیچ کسی نیازارند