" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٦٠: هر که در کوی تو جانا نفسی بنشیند

هر که در کوی تو جانا نفسی بنشیند
نیست ممکن که دمی بی هوسی بنشیند
نه نشیند دل من یک نفسی از سر پا
تا که در صحبت تو خوش نفسی بنشیند
خلوت نقش خیال تو بود خانه چشم
نتوان دید که غیر از تو کسی بنشیند
بر سر راه تو گرچه عسسان بسیارند
نیست عاشق که ز خوف عسسی بنشیند
مدتی شد که سر کوی تو می جست دلم
از درت دور مکن گرچه بسی بنشیند
کس به فریاد من عاشق شیدا نرسد
مگر آن روز که فریاد رسی بنشیند
نعمت الله به خلوت ننشیند بی تو
شاه بازی است کجا در قفسی بنشیند