" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧١١: چشم ما خوش چشمه آبش بهرسو می رود

چشم ما خوش چشمه آبش بهرسو می رود
این چنین آب خوشی پیوسته بر رو می رود
می رود عمر عزیز من به عشق روی او
دل خوشم از عمر خود زیرا که نیکو می رود
دل طواف کعبه وصلش به جان جوید مدام
در بیابان فراق او به پهلو می رود
آفتاب است او و عالم سایه بان آفتاب
هر کجا او می رود این سایه با او می رود
در ازل نقش خیال او به دیده بسته ایم
تا ابد نقشی چنین از چشم ما چو می رود
یک زمانی صحبت او را غنیمت می شمر
زانکه این محبوب ما دیر آمد و زو می رود
بر در خلوتسرای سید ار شاهی رسد
بنده گردد وز سر اخلاص آنجو می رود