" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٣٠: آفتابی مه نقابی رو نمود

آفتابی مه نقابی رو نمود
تو نکو می بین که او نیکو نمود
ذره ها روشن شدند از آفتاب
نور او بنگر که ما را چو نمود
دیده ام آئینه گیتی نما
آن جمال بر کمال او نمود
خود به خود بنموده است در عین ما
تا نگوئی او به ما و تو نمود
صد هزار آئینه آید در نظر
در دو آئینه یکی رو دو نمود
آب چشم ما به هر سو شد روان
آبروی ما از آن هر سو نمود
خوش بیا بر دیده سید نشین
تا به بینی نور او چون رو نمود