" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٦٣: عقل هر دم که در سخن آید

عقل هر دم که در سخن آید
به دم سرد باد پیماید
سخن عقل پیش عشق مگو
کان سخن خود بکار می ناید
عشق را خود گشایشی دگر است
هیچ کاری ز عقل نگشاید
جام گیتی نمای را بکف آر
که بتو روی خویش بنماید
آفتابی مدام در دور است
به یکی جا دمی نمی پاید
عشق هر لحظه مجلسی سازد
هر زمان بزم نو بیاراید
نفسی باشد همدم سید
گر ترا همدم خوشی باید