رخت ما را به سراپرده میخانه برید
آلت مجلس ما جمله به ساقی سپرید
ما چو غنچه به هوا جامه خود چاک زدیم
بعد از این خرقه ما را به ملامت ندرید
عیب ما را نکنید ار شده ایم عاشق او
نور چشم است ببینید که صاحب نظرید
گر ز ما از سر مستی سخنی گوش کنید
از سر لطف و کرم از سرآن درگذرید
هر کجا نقش خیالی که ببندد دیده
معنی خوب در آن صورت زیبا نگرید
میل میخانه ندارید ندانیم چرا
مگر از ذوق می و مستی ما بیخبرید
بنده سید رندان خرابات شوید
که به نزدیک سلاطین جهان معتبرید