" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٨٣: زاهد به سراپرده رندان مگذارید

زاهد به سراپرده رندان مگذارید
مخمورش از آن مجلس مستانه بدارید
بیگانه مباشید و بپاشید سر و زر
تخمی که توانید در این باغ بکارید
هر خم شرابی که سپردند به رندی
آرید بر ما و به اهلش بسپارید
روشن بتوان دید که نور بصر ماست
بر دیده اگر نقش خیالش بنگارید
یک دم که ز ما فوت شود بی می و ساقی
از عمر مدانید و حیاتش مشمارید
کار همه رندان خرابات برآید
بر ما نفسی همت خود گر بگمارید
سید ز در میکده مستانه درآمد
نوری است که پیدا شده پنهانش مدارید