" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٩٤: این چنین رندی که من دیدم که دید

این چنین رندی که من دیدم که دید
هفت دریا را به یک دم درکشید
دیده ام آئنیه گیتی نما
آفریننده به لطفش آفرید
عاشق سرمست در کوی مغان
فارغ است از بایزید و از یزید
مجلس عشق است و ساقی در حضور
ذوق یاران باد یارب بر مزید
دیده روشن که دیده روی او
در چنان دیده بود نورش پدید
اعتباری می نماید وصل و فصل
گه قریبت می نماید گه بعید
نعمت الله مست و جام می به دست
باشد آن می کهنه و جامش جدید